تعداد بازديد :  

زندگینامه حضرت امام رضا عليه السلام                                                                            
 

ولادت ، وفات ، طول عمر و مدفن آن حضرت 

امام رضا ( ع ) در روز جمعه ، يا پنج شنبه 11ذی حجه يا ذی قعده يا ربيع الاولسال 153يا 148هجری در شهر مدينه پا به دنيا گذاشت . بنابر اين تولد آن حضرتمصادف با سال وفات امام صادق ( ع ) بوده يا پنج سال پس از در گذشت آن حضرترخ داده است . همچنين وفات آن حضرت در روز جمعه يا دوشينه آخر صفر يا 17يا21ماه مبارک رمضان يا 18جمادی الاولی يا 23ذی قعده يا آخر همين ماه در سال203يا 206يا 202هجری اتفاق افتاده است . شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا گويدقول صحيح آن است که امام رضا ( ع ) در 21رمضان ، در روز جمعه سال 203هجری درگذشته است . وفات آن حضرت در سال 203در طوس و در يکی از روستاهای نوقان بهنام سناآباد اتفاق افتاد .
با تاريخ های مختلفی که نقل شد ، عمر آن حضرت 48يا 47يا 50يا 51سال و 49يا79روز يا 9 ماه يا 6 ماه و 10روز بوده است ، اما برخی که سن آن حضرت را55يا 52يا 49سال دانسته اند ، سخنشان با هيچ يک از اقوال و روايات ، منطبقنيست و ظاهرا تسامح آنان از اينجا نشأت گرفته که سال ناقص را به عنوان يکسالکامل حساب کرده اند . از جمله اين اقوال شگفت آور سخن شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا است که گفته است : ميلاد امام رضا (ع ) در 11ربيع الاول سال 153و فاتوی در 21رمضان سال 203بوده و با اين حساب آن حضرت 49سال و شش ماه در اينجهان زيسته است . مطابق آنچه صدوق نقل کرده ، عمرآن حضرت پنجاه سال و شش ماهو ده روز ميشود و منشاء اين اشتباه را بايد عدم دقت در جمع و تفريق اعداددانست شيخ مفيد نيز مرتکب اين اشتباه شده است و ما در حواشيهای خود بر کتاب المجالس السنيه متذکر اين خطا شده ايم .
بنابر گفته مولف مطالب السؤول ، امام رضا ( ع ) 24سال وچند ماه بنابر قول ابن خشاب 24سال و 10ماه از عمر خويش را با پدرش به سر برد . لکن مطابق آنچه گفته شد ، عمر آن حضرت در روز وفات پدرش 35 سال يا 29سال و دو ماه بوده و پس از درگذشت پدرش چنانکه در مطالب السؤول نيز آمده ، 25سال زيسته است و نيز مطابق آنچه قبلا گفته شد آن حضرت پس از پدرش بيست سال در جهان زندگی کرد . چنانکه شيخ مفيد نيز در اشارد همين قول را گفته است . برخی نيز اين مدت را بيست سال و دو ماه ، يا بيست سال و نه ماه ، يا بيست سال و چهار ماه ، يا بيست و يکسال و 11ماه ذکر کرده اند که اين مدت ، روزگار امامت و خلافت آن حضرت به شمار است . در طول اين مدت آن حضرت دنباله حکومت هارون رشيد را که ده سال و بيست و پنج روزبود درک کرد . سپس امين از سلطنت خلع شد و عمويش ابراهيم بن مهدی برای مدت بيست و چهار روز به سلطنت نشست . آنگاه دوباره امين بر او خروج کرد و برای وی از مردم بيعت گرفته شد و يکسال و هفت ماه حکومت کرد ولی به دست طاهر بن حسين کشته شد . سپس عبد الله بن هارون ، مامون ، به خلافت تکيه زد و بيست سال حکومت کرد . امام رضا ( ع ) پس از گذشت پنج يا هشت سال از خلافت مأمون به شهادت رسيد . 

مادر امام رضا ( ع ) 

در مطالب السؤول گفته شده است که : مادر آن حضرت کنيزی بود که خيزران مرسي نام داشت . برخی نام وی را شقراء نوبيه ، ذکر کرده اند که اروی ، اسم او و شقراء لقب وی بوده است . طبرسی در اعلام الوری گويد : مادرش کنيزی بود به نام نجمه که به وی ام البنين می گفتند . برخی نام مادر آن حضرت را سکن نوبيه و تکتم نيز گفته اند . حاکم ابو علی گويد : 
از جمله شواهدی که دلالت دارد نام مادر امام رضا ( ع ) تکتم بود ، سخن شاعری است که در مدح آن حضرت فرموده است : و اجدادا علی المعظم رهظا الا ان خير الناس نفسا و والدا و اتتنا به للعلم و الحلم ثامنا اماما يودی حجة الله تکتم ابو بکر گويد : عده ای اين شعر را به عموی ابو ابراهيم بن عباس منسوب ساخته اند و من آن را روايت نمی کنم و روايت و سماع اين شعر برای من واقع نشده بنابراين نه آن را اثبات می کنم و نه ابطال . وی همچنين گويد : تکتم از اسامی زنان عرب است و در اشعار بسياری به کار رفته است . از جمله در اين بيت : " طاف الخيالان فزا دا سقما خيال تکنی و خيال تکتما " فيروز آبادی نيز بر اين اظهار نظر صحه گذارده و گفته است : تکنی و تکتم به صورت مجهول ، هر يک از نامهای زنان است . 

کنيه آن حضرت 

کنيه آن حضرت را ابوالحسن و نيز ابوالحسن ثانی خوانده اند . ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبين روايتی نقل کرده و مبنی بر آن که کنيه آن حضرت ، ابو بکر بوده است . وی به سند خود از عيسی بن مهران از ابوصلت هروی نقل کرده است که گفت : روزی مأمون از من پرسشی کرد . گفتم : ابو بکر در اين باره چنين و چنان گفته است . مأمون پرسيد : کدام ابو بکر ؟ ابو بکر ما يا ابو بکر اهل سنت ؟ گفتم ابوبکر ما . پس عيسی از ابوصلب پرسيد : ابو بکر شما کيست ؟ پاسخ داد : علی بن موسی الرضاست که بدين کنيه خوانده می شود . 

لقب آن حضرت 

در کتاب مطالب السؤول در اين باره آمده است : القاب آن حضرت عبارت است از رضا، صابر ، رضی و وفی ، که مشهورترين آنها رضاست . در فصول المهمة نيز مشابه اين مطلب آمده با اين تقاوت که در آنجا به جای القاب رضی و وفی ، زکی و ولی ياد شده است . در مناقب ابن شهر آشوب گفته شده است : احمد بزنطی گويد : بدان جهت آن حضرت را رضا ناميدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و برای پيامبر و ائمه در زمين رضا بود . و نيز گفته اند چون مخالف وموافق گرد آن حضرت بودند وی را رضا ناميدند . همچنين گفته اند : چون مأمون بدان حضرت ، رضايت داد وی را رضا گفتند . 

چند حدیث از حضرت امام رضا(ع) 

1.مؤمن ، مؤمن واقعی نيست ، مگر آن که سه خصلت در او باشد : سنتی از پروردگارش و سنتی از پيامبرش و سنتی از امامش . اما سنت پروردگارش ، پوشاندن راز خود است ، اما سنت پيغمبرش ، مدارا و نرم رفتاری با مردم است ، اما سنت امامش صبر کردن در زمان تنگدستی و پريشان حالی است 
اصول کافی ، ج 3 ، ص (339) 

2.پنهان کننده کار نيک ( پاداشش ) برابر هفتاد حسنه است و آشکار کننده کار بد سرافکنده است ، و پنهان کننده کار بد آمرزيده است 
اصول کافی ، ج 4 ، ص (160) 

3.از اخلاق پيامبران ، نظافت و پاکيزگی است . 
تحف العقول ، ص (466) 

4.امين به تو خيانت نکرده ( و نمي کند ) و ليکن ( تو ) خائن را امين تصور نمودی 
تحف العقول ، ص (466) 

5.برادر بزرگتر به منزله پدر است 

6.دوست هرکس عقل او ، و دشمنش جهل اوست 
تحف العقول ، ص (467) 

7.دوستی با مردم ، نيمی از عقل است . 
تحف العقول ، ص (467) 

8.به درستی که خداوند ، سر و صدا و تلف کردن مال و پر خواهشی را دوست ندارد 
تحف العقول ، ص (467) 

9.عقل شخص مسلمان تمام نيست ، مگر اين که ده خصلت را دارا باشد : از او اميد خير باشد ، از بدی او در امان باشند ، خير اندک ديگری را بسيار شمارد ، خير بسيار خود را اندک شمارد ، هرچه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود ، در عمر خود از دانش طلبی خسته نشود ، فقر در راه خدايش از توانگری محبوبتر باشد ، خواری در راه خدايش از عزت با دشمنش محبوبتر باشد ، گمنامی را از پرنامی خواهانتر باشد . سپس فرمود : دهمی چيست و چيست دهمی ! به او گفته شد : چيست ؟ فرمود : احدی را ننگرد جز اين که بگويد او از من بهتر و پرهيزگارتر است 
تحف العقول ، ص (467) 

10.از امام رضا ( ع ) سؤال شد : سفله کيست ؟ فرمود : آن که چيزی دارد که از ( ياد ) خدا بازش دارد 
تحف العقول ، ص (466) 

11.ايمان يک درجه بالاتر از اسلام است ، و تقوا يک درجه بالاتر از ايمان است ، و به فرزند آدم چيزی بالاتر از يقين داده نشده است 
تحف العقول ، ص (469) 

12.اطعام و ميهمانی کردن برای ازدواج از سنت است 
تحف العقول ، ص (469) 

13پيوند خويشاوندی را برقرار کنيد گرچه با جرعه آبی باشد ، و بهترين پيوند خويشاوندی ، خودداری از آزار خويشاوندان است 
تحف العقول ، ص (469) 

14.حضرت رضا ( ع ) هميشه به اصحاب خود مي فرمود : بر شما باد به اسلحه پيامبران ، گفته شد : اسلحه پيامبران چيست ؟ فرمود : دعا 
اصول کافی ، ج 4 ، ص (214) 

15.از نشانه های دين فهمی ، حلم و علم است ، و خاموشی دری از درهای حکمت است . خاموشی و سکوت ، دوستی آور و راهنمای هر کار خيری است 
تحف العقول ، ص (469) 

16.زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن عافيت ده جزء است ، که نه جزء آن در کناره گيری از مردم ، و يک جزء آن در خاموشی است 
تحف العقول ، ص (470) 

17.از امام رضا ( ع ) از حقيقت توکل سؤال شد . فرمود : اين که جز خدا از کسی نترسی 
تحف العقول ، ص (469) 

18.به راستی که بدترين مردم کسی است که ياري اش را ( از مردم ) باز دارد و تنها بخورد و زير دستش را بزند 
تحف العقول ، ص (472) 

19.بخيل را آسايشی نيست ، و حسود را خوشی و لذتی نيست ، و زمامدار را وفايی نيست ، و دروغگو را مروت و مردانگی نيست 
تحف العقول ، ص (473) 

20.کسی دست کسی را نمي بوسد ، زيرا بوسيدن دست او مانند نماز خواندن براي اوست 
تحف العقول ، ص (473) 

21.به خداوند خوشبين باش ، زيرا هرکه به خدا خوشبين باشد ، خدا با گمان خوش او همراه است ، و هرکه به رزق و روزی اندک خشنود باشد ، خداوند به کردار اندک او خشنود باشد ، و هرکه به اندک از روزی حلال خشنود باشد ، بارش سبک و خانواده اش در نعمت باشد و خداوند او را به درد دنيا و دوايش بينا سازد و او را از دنيا به سلامت به دار السلام بهشت رساند 
تحف العقول ، ص (472) 

22.ايمان چهار رکن است : توکل بر خدا ، رضا به قضای خدا ، تسليم به امر خدا ، واگذاشتن کار به خدا 
تحف العقول ، ص (469) 

23.از امام رضا درباره بهترين بندگان سؤال شد . فرمود : آنان هرگاه نيکي کنند خوشحال شوند ، و هرگاه بدی کنند آمرزش خواهند ، و هرگاه عطا شوند شکر گزارند ، و هرگاه بلا بينند صبر کنند ، و هرگاه خشم کنند . درگذرند 
تحف العقول ، ص (469) 

24.کسی که فقير مسلمانی را ملاقات نمايد و بر خلاف سلام کردنش بر اغنيا بر او سلام کند ، در روز قيامت در حالی خدا را ملاقات نمايد که بر او خشمگين باشد 
عيون اخبار الرضا ، ج 2 ، ص (52) 

25.از حضرت امام رضا ( ع ) درباره خوشی دنيا سؤال شد . فرمود : وسعت منزل و زيادی دوستان 
بحار الانوار ، ج 76، ص (152) 

26.زمانی که حاکمان دروغ بگويند ، باران نبارد و چون زمامدار ستم ورزد ، دولت ، خوار گردد ، و اگر زکات اموال داده نشود چهار پاپان از بين روند 
(بحار الانوار ، ج 73، ص (373) 

27.هر کس اندوه و مشکلی را از مؤمنی برطرف نمايد ، خداوند در روز قيامت اندوه را از قلبش برطرف سازد 
اصول کافی ، ج 3 ، ص (268) 

28.بعد از انجام واجبات ، کاری بهتر از ايجاد خوشحالی برای مؤمن ، نزد خداوند بزرگ نيست 
بحار الانوار ، ج 78، ص (347) 

29.بر شما باد به ميانه روی در فقر و ثروت ، و نيکی کردن چه کم و چه زياد ، زيرا خداوند متعال در روز قيامت يک نصفه خرما را چنان بزرگ نمايد که مانند کوه احد باشد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (346) 

30.به ديدن يکديگر رويد تا يکديگر را دوست داشته باشيد و دست يکديگر را بفشاريد و به هم خشم نگيريد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (347) 

31.بر شما باد راز پوشی در کارهاتان در امور دين و دنيا . روايت شده که " افشاگری کفر است " و روايت شده " کسی که افشای اسرار مي کند با قاتل شريک است " و روايت شده که " هرچه از دشمن پنهان مي داری ، دوست تو هم بر آن آگاهی نيابد " 
بحار الانوار ، ج 78، ص (347) 

32.آدمی نمي تواند از گردابهای گرفتاری با پيمان شکنی رهايی يابد ، و از چنگال عقوبت رهايی ندارد کسی که با حيله به ستمگری مي پردازد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (349) 

33.با سلطان و زمامدار با ترس و احتياطهمراهی کن ، و با دوست با تواضع ، و با دشمن با احتياط، و با مردم با روی خوش 
بحار الانوار ، ج 78، ص (356) 

34.هر کس به رزق و روزی کم از خدا راضی باشد ، خداوند از عمل کم او راضي باشد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (356) 

35.عقل ، عطيه و بخششی است از جانب خدا ، و ادب داشتن ، تحمل يک مشقت است ، و هر کس با زحمت ادب را نگهدارد ، قادر بر آن مي شود ، اما هر که به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بر جهل او افزوده نمي شود 
بحار الانوار ، ج 78، ص (342) 

36.به راستی کسی که در پی افزايش رزق و روزی است تا با آن خانواده خود را اداره کند ، پاداشش از مجاهد در راه خدا بيشتر است 
بحار الانوار ، ج 78، ص (339) 

37.پنج چيز است که در هر کس نباشد اميد چيزی از دنيا و آخرت به او نداشته باش : کسی که در نهادش اعتماد نبينی ، و کسی که در سرشتش کرم نيابی ، و کسی که در خلق و خوي اش استواری نبينی ، و کسی که در نفسش نجابت نيابی ، و) کسی که از خدايش ترسناک نباشد 
تحف العقول ، ص (470) 

38.هرگز دو گروه با هم روبه رو نمي شوند ، مگر اين که نصرت و پيروزی با گروهي است که عفو و بخشش بيشتری داشته باشد 
تحف العقول ، ص (470) 
39.مبادا اعمال نيک و تلاش در عبادت را به اتکای دوستی آل محمد ( ع ) رها کنيد ، و مبادا دوستی آل محمد ( ع ) و تسليم برای آنان را به اتکای عبادت از دست بدهيد ، زيرا هيچ کدام از اين دو به تنهايی پذيرفته نمي شود 
بحار الانوار ، ج 78، ص (347) 

40.عبادت پر روزه داشتن و نماز خواندن نيست ، و همانا عبادت پر انديشه کردن در امر خداست 
تحف العقول ، ص (466) 

41.کسی که نعمت دارد بايد که بر عيالش در هزينه وسعت بخشد 
تحف العقول ، ص (466) 

42.هرچه زيادی است نياز به سخن زيادی هم دارد 
تحف العقول ، ص (466) 

43.کمک تو به ناتوان بهتر از صدقه دادن است 
تحف العقول ، ص (470) 

44.به آن حضرت گفته شد : چگونه صبح کردی ؟ فرمود : با عمر کاسته ، و کردار ثبت شده ، و مرگ بر گردن ما و دوزخ دنبال ما است ، و ندانيم با ما چه شود 
تحف العقول ، ص (470) 

45.سخاوتمند از طعام مردم بخورد تا از طعامش بخورند ، و بخيل از طعام مردم نخورد تا از طعامش نخورند 
تحف العقول ، ص (470) 

46.ما خاندانی باشيم که وعده خود را وام دانيم چنانچه رسول خدا ( ص ) کرد 
تحف العقول ، ص (470) 

47.هيچ بنده به حقيقت کمال ايمان نرسد تا سه خصلتش باشد : بينايی در دين ، و اندازه داری در معيشت ، و صبر بر بلاها 
تحف العقول ، ص (471) 

48.به ابی هاشم داود بن قاسم جعفری فرمود : ای داود ما را بر شما به خاطر رسول خدا ( ص ) حقی است ، و شما را هم بر ما حقی است ، هر که حق ما را شناخت رعايت او بايد ، و هر که حق ما را نشناخت حقی ندارد 
تحف العقول ، ص (471) 

49.با نعمتها خوش همسايه باشيد ، که گريز پايند ، و از مردمی دور نشوند که باز آيند 
تحف العقول ، ص (472) 

50.ابن سکيت به آن حضرت گفت : امروزه حجت بر مردم چيست ؟ در پاسخ . فرمود : همان عقل است که به وسيله آن شناخته مي شود آن که راستگو است از طرف خدا و از او باور مي کند ، و آن که دروغگو است و او را دروغ مي شمارد ، ابن سکيت گفت : به خدا اين است پاسخ 
تحف العقول ، ص (473) 

51.هرکس آفريدگار را به آفريده هايش تشبيه کند ، مشرک است و هرکس به خداوند چيزی نسبت دهد که خدا خود از آن نهی کرده است کافر است 
وسائل الشيعة ، ج 18، ص (557) 

52.ايمان انجام واجبات و دوری از محرمات است ، ايمان عقيده به دل و اقرار به زبان و کردار با اعضاء تن است 
تحف العقول ، ص (444) 

53.ريان از امام رضا عليه السلام پرسيد : نظرتان راجع به قرآن چيست ؟ امام فرمود : قرآن سخن خداست ، فقط از قرآن هدايت بجوييد و سراغ چيز ديگر نرويد که گمراه مي شويد 
بحار الانوار ، ج 92، ص (117) 

54.امام رضا ( ع ) در ضمن تجليل از قرآن و اعجاز آن فرمودند : قرآن ريسمان . محکم و بهترين راه به بهشت است ، قرآن انسان را از دوزخ نجات مي دهد ، قرآن به مرور زمان کهنه نمي شود ، سخنی هميشه تازه است زيرا برای زمان خاصی تنظيم نشده است ، قرآن راهنمای همه انسانها و حجت بر آنهاست ، هيچ اشکال و ايرادی به قرآن راه پيدا نمي کند ، قرآن از جانب خداوند حکيم فرود آمده است 
بحار الانوار ، ج 92، ص (14) 

55.سليمان جعفری از امام رضا ( ع ) پرسيد : نظرتان درباره کار کردن براي دولت چيست ؟ امام فرمود : ای سليمان هرگونه همکاری با حکومت ( ظالم و غاصب ) به منزله کفر به خداست . نگاه کردن به چنين دولتمردانی گناه کبيره است و آدمی را مستحق دوزخ مي نمايد 
بحار الانوار ، ج 75، ص (374) 

56.عبدالسلام هروی مي گويد : از امام رضا ( ع ) شنيدم مي فرمود : خدا رحمت کند کسی را که آرمان ما را زنده کند . گفتم : چگونه اين کار را بکند ؟ فرمود : آموزشهای ما را ياد بگيرد و به مردم بياموزد 
وسائل الشيعة ، ج 18، ص (102) 

57.هرکس از خود حساب بکشد سود مي برد و هرکس از خود غافل شود زيان مي بيند ، و هرکس ( از آينده اش ) بيم داشته باشد به ايمنی دست مي يابد ، و هرکس از حوادث دنيا عبرت بگيرد بينش پيدا مي کند ، و هرکس بينش پيدا کند مسائل را مي فهمد و هرکس مسائل را بفهمد عالم است 
بحار الانوار ، ج 78، ص (352) 

58.عجب درجاتی دارد : يکی اين که کردار بد بنده در نظرش خوش جلوه کند و آن را خوب بداند و پندارد کار خوبی کرده . يکی اين که بنده ای به خدا ايمان آورد و منت بر خدا نهد با اين که خدا را به او منت است در اين باره 
تحف العقول ، ص (468) 

ا59.گر بهشت و جهنمی هم در کار نبود باز لازم بود به خاطر لطف و احسان خداوند مردم مظيع او باشند و نافرمانی نکنند 
بحار الانوار ، ج 71، ص (174) 

60.خداوند سه چيز را به سه چيز ديگر مربوطکرده است و به طور جداگانه نمي پذيرد . نماز را با زکات ذکر کرده است ، هرکس نماز بخواند و زکات ندهد نمازش پذيرفته نيست . نيز شکر خود و شکر از والدين را با هم ذکر کرده است . از اين رو هرکس از والدين خود قدردانی نکند از خدا قدردانی نکرده است . نيز در قرآن سفارش به تقوا و سفارش به ارحام در کنار هم آمده است . بنابراين اگر کسی به خويشاوندانش رسيدگی و احسان ننمايد ، با تقوا محسوب نمي شود 
عيون اخبار الرضا ، ج 1 ، ص (258) 

61.از حرص و حسادت بپرهيز که اين دو ، امتهای گذشته را نابود کرد ، و بخيل نباش که هيچ مؤمن و آزاده ای به آفت بخل مبتلا نمي شود . بخل مغاير با ايمان است 
بحار الانوار ، ج 78، ص (346) 

62.احسان و اطعام به مردم ، و دادرسی از ستمديده ، و رسيدگی به حاجتمندان از بالاترين صفات پسنديده است 
بحار الانوار ، ج 78، ص (357) 

63.با مشروب خوار همنشينی و سلام و عليک نکن 
بحار الانوار ، ج 66، ص (491) 

64.صدقه بده هرچند کم باشد ، زيرا هر کار کوچکی که صادقانه برای خدا انجام شود بزرگ است 
وسائل الشيعة ، ج 1 ، ص (87) 

65.توبه کار به منزله کسی است که گناهی نکرده است 
بحار الانوار ، ج 6 ، ص (21) 

66.بهترين مال آن است که صرف حفظ آبرو شود 
بحار الانوار ، ج 78، ص (352) 

67.بهترين تعقل خودشناسی است 
بحار الانوار ، ج 78، ص (352) 

68.راستی امامت زمام دين و نظام مسلمين و صلاح دنيا و عزت مؤمنان است ، امام بنياد اسلام نامی ( افزون شو ) و فرع برازنده آن است ، بوسيله امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد درست مي شوند و خراج و صدقات فراوان مي گردند و حدود و احکام اجراء مي شوند و مرز و نواحی محفوظ مي ماند 
(تحف العقول ، ص (462) 

69.به خدا خوش گمان باشيد ، زيرا خدای عزوجل مي فرمايد : من نزد گمان بنده مؤمن خويشم ، اگر گمان او خوب است ، رفتار من خوب و اگر بد است ، رفتار من هم بد باشد 
اصول کافی ، ج 3 ، ص (116) 

70.مرد عابد نباشد ، جز آن که خويشتن دار باشد ، و چون مردی که در بني اسرائيل خود را به عبادت وامي داشت ، تا پيش از آن ده سال خاموشی نمي گزيد ، عابد محسوب نمي شد 
اصول کافی ، ج 3 ، ص (172) 

71.تواضع اين است که به مردم دهی آنچه را مي خواهی به تو دهند 
اصول کافی ، ج 3 ، ص (189) 

72.عيسی بن مريم صلوات الله عليه به حواريين گفت : ای بنی اسرائيل ! بر آنچه از دنيا از دست شما رفت افسوس مخوريد ، چنانکه اهل دنيا چون به دنيای خود رسند ، بر دين از دست داده خود افسوس نخورند 
اصول کافی ، ج 3 ، ص (205) 

73.کسی که جز به روزی زياد قناعت نکند ، جز عمل بسيار بسش نباشد ، و هرکه روزی اندک کفايتش کند ، عمل کند هم کافيش باشد 
اصول کافی ، ج 3 ، ص (207) 

74.گاهی ، مردی که سه سال از عمرش باقی مانده صله رحم مي کند و خدا عمرش را 30سال قرار مي دهد و خدا هرچه خواهد مي کند 
اصول کافی ، ج 3 ، ص (221) 

75.معمر بن خلاد گويد : به امام رضا ( ع ) عرض کردم : هرگاه پدر و مادرم مذهب حق را نشناسند دعايشان کنم ؟ فرمود : برای آنها دعا کن و از جانب آنها صدقه بده ، و اگر زنده باشند و مذهب حق را نشناسند با آنها مدارا کن ، زيرا رسول خدا ( ص ) فرمود : خدا مرا به رحمت فرستاده نه به بي مهری و نافرمانی 
اصول کافی ، ج 3 ، ص (232) 

76.هرکس به مؤمنی گشايشی دهد ، خدا روز قيامت دلش را گشايش دهد . . 
اصول کافی ، ج 3 ، ص (286) 

77.خدای عزوجل به يکی از پيغمبران وحی فرمود که : هرگاه اطاعت شوم راضي گردم و چون راضی شوم برکت دهم و برکت من بي پايان است ، هرگاه نافرمانی شوم خشم گيرم و چون خشم گيرم لعنت کنم و لعنت من تا هفت پشت برسد 
اصول کافی ، ج 3 ، ص (377) 

78.هرگاه مردم به گناهان بي سابقه روی آورند به بلاهای بي سابقه گرفتار 
اصول کافی ، ج 3 ، ص (377) 

79.مردم از کسی که با صراحت و صادقانه با آنها رفتار کند خوششان نمي آيد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (357) 

80.عده ای به دنبال ثروت هستند ولی به آن نمي رسند و عده ای به آن رسيده اند ولی قرار نمي گيرند و بيشتر مي طلبند 
بحار الانوار ، ج 78، ص (349) 

81.وقتی آشکارا حرف حق مي شنويد خشمگين نشويد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (347) 

82.حريصانه به دنبال قضای حاجت حاجتمندان باشيد ، هيچ عملی بعد از واجبات بالاتر از شاد کردن مسلمان نيست 
بحار الانوار ، ج 78، ص (347) 

83.نادان ، دوستانش را به زحمت مي اندازد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (352) 

84.مسلمان اگر شاد يا خشمگين شود از مسير حق منحرف نمي شود ، و اگر بر دشمن مسلط شود بيشتر از حقش مطالبه نمي کند 
بحار الانوار ، ج 78، ص (352) 

85.فقط دو گروه راه قناعت پيش مي گيرند : عبادت کنندگانی که در پی پاداش آخرتند يا بزرگ منشانی که تحمل درخواست از مردمان پست را ندارند 
بحار الانوار ، ج 78، ص (357) 

86.مرگ ، آفت آمال و آرزوهاست ، و لطف و احسان به مردم تا ابد براي انسان باقی مي ماند 
بحار الانوار ، ج 78، ص (357) 

87.عاقل ، احسان به مردم را غنيمت مي شمارد ، و شخص توانا بايد فرصت را غنيمت شمارد و الا موقعيت از دست مي رود 
بحار الانوار ، ج 78، ص (357) 

88.خسيس بودن آبروی انسان را از بين مي برد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (357) 

89.قلب انسان حالت خستگی و نشاطدارد ، وقتی در حال نشاطاست مسائل را خوب مي فهمد و وقتی خسته است کند ذهن مي شود ، بنابراين وقتی نشاطدارد آنرا به کار بگيريد و وقتی خسته است آن را به حال خود بگذاريد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (357) 

90.هر هدفی را از راه آن تعقيب کنيد . هرکس اهدافش را از راه طبيعي تعقيب کند به لغزش دچار نمي شود و بر فرض که بلغزد چاره جويی برايش ممکن است 
بحار الانوار ، ج 78، ص (356) 

91.بهترين مال آن است که خرج آبرو و حيثيت انسان شود 
بحار الانوار ، ج 78، ص (355) 

92.خود را با کار مداوم خسته نکنيد و برای خود تفريح و تنوع قرار دهيد ولي از کاری که در آن اسراف باشد يا شما را در اجتماع سبک کند پرهيز کنيد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (346) 

93.تواضع و فروتنی مراتبی دارد ، مرتبه ای از آن اين است که انسان موقعيت خود را بشناسد و بيش از آنچه شايستگی آن را دارد از کسی متوقع نباشد و با مردم به گونه ای معاشرت و رفتار نمايد که دوست دارد با او آنگونه رفتار شود و اگر کسی به او بدی نمود در مقابل خوبی کند ، خشم خود را فرو خورد و گذشت پيشه کند و اهل احسان و نيکی باشد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (355) 

94.بايد لطف و احسان قابل اعتنا باشد . نبايد چيز کم ارزشی را صدقه دهيم ( در زمانی که عموم مردم تمکن نسبی دارند نبايد به خرما دادن بسنده کرد . ) 
ÈÍÇÑ ÇáÇäæÇÑ ¡ Ì 78¡ Õ (354) 

95.کسی که محاسن و امتيازات زيادی داشته باشد مردم از او تعريف مي کنند ، و به تعريف خود نياز پيدا نمي کند 
بحار الانوار ، ج 78، ص (353) 

96.هرکس به راهنمايی تو اعتنايی نکرد نگران مباش حوادث روزگار او را ادب خواهد کرد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (353) 

97.کسی که در پوشش نصيحت به تو از ديگری بدگويی مي کند ، به عاقبت بدي گرفتار خواهد شد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (353) 

98.هيچ چيزی زيانبارتر از خودپسندی نيست 
بحار الانوار ، ج 78، ص (348) 

99.برنامه آموزش دين داشته باشيد در غير اين صورت باديه نشين و نادان محسوب مي شويد 
بحار الانوار ، ج 78، ص (346) 

100.از فقر انديشه مکن که خسيس خواهی شد ، و در فکر عمر دراز مباش که باعث حرص به ماديات است . 

سیره اخلاقی امام رضا(ع) 

حلم: در شناخت‏حلم آن حضرت، شفاعت وى در نزد و مامون در حق جلودى کافى است جلودى کسى بود که به امر هارون رشید به مدینه رهسپار شد تا لباس زنان آل ابو طالب را بگیرد و بر تن هیچ یک از آنان جز یک جامه نگذارد. وى همچنین بر بیعت مردم با امام رضا (ع) انتقاد کرد. پس مامون او را به حبس افکند و بعد از آن که پیش از وى دو تن را کشته بود او را خواست. امام رضا (ع) به مامون گفت: اى امیر مؤمنان! این پیرمرد را به من ببخش!جلودى گمان برد که آن حضرت مى‏خواهد از وى انتقام گیرد. پس مامون را سوگند داد که سخن امام رضا (ع) را نپذیرد مامون هم گفت: به خدا شفاعت او را درباره تو نمى‏پذیرم و دستور داد گردنش را بزنند. در صفحات آینده تفصیل این مطلب را در خبر مربوط به عزم مامون بر خروج از مرو، ذکر خواهیم کرد. 

تواضع: در بخش صفات و اخلاق آن حضرت از قول ابراهیم بن عباس نقل کردیم که گفت: چون امام رضا (ع) تنها بود و براى او غذا مى‏آوردند آن حضرت غلامان و خادمان و حتى دربان و نگهبان را بر سر سفره‏اش مى‏نشاند و با آنها غذا مى‏خورد. همچنین از یاسر خادم نقل شده است که گفت: چون آن حضرت تنها مى‏شد همه خادمان و چاکران خود را جمع مى‏کرد، از بزرگ و کوچک، و با آنان سخن مى‏گفت. او به آنان انس مى‏گرفت و آنان با او. کلینى در کافى به سند خود از مردى بلخى روایت مى‏کند که گفت: با امام رضا (ع) در سفر به خراسان همراه بودم. پس روزى خواستار غذا شد و خادمان سیه چرده خود را نیز بر سفره خود نشاند یکى از یارانش به او عرض کرد: اى کاش غذاى اینان را جدا مى‏کردى. فرمود: پروردگار تبارک و تعالى یکى است و مادر و پدر هم یکى. و پاداشها بسته به اعمال و کردارهاست. 

اخلاق نیکو: در بخش صفات آن حضرت از ابراهیم بن عباس نقل کردیم که گفت: امام رضا (ع) با سخن هرگز به هیچ کس جفا نکرد و کلام کسى را نبرید تا مگر شخص از گفتن باز ایستد. و حاجتى را که مى‏توانست‏برآورده سازد رد نمى‏کرد. پاهایش را دراز نمى‏کرد و هرگز روبه‏روى کسى که نشسته بود، تکیه نمى‏داد و هیچ کس از غلامان و خادمان خود را دشنام نمى‏داد. هرگز آب دهان بر زمین نمى‏افکند و در خنده‏اش قهقهه نمى‏زد بلکه تبسم مى‏نمود. کلینى در کافى به سند خود نقل کرده است که مهمانى براى امام رضا (ع) رسید. امام شب در کنار مهمان نشسته بود و با وى سخن مى‏گفت که ناگهان وضع چراغ تغییر کرد. مرد مهمان دستش را دراز کرد تا چراغ را درست کند ولى امام او را از این کار بازداشت و خود به درست کردن چراغ پرداخت و کار آن را راست کرد. سپس فرمود: ما قومى هستیم که میهمانان خود را به کار نمى‏گیریم. همچنین در کافى به سند خود از یاسر و نادر خادمان امام رضا (ع) نقل شده است گفتند: ابو الحسن، صلوات الله علیه، به ما فرمود: اگر من بالاى سرتان بودم و شما خواستید از جا برخیزید، در حالى که غذا مى‏خورید برنخیزید تا از خوردن دست‏بکشید و بسیار اتفاق مى‏افتاد که امام بعضى از ما را صدا مى‏زد و چون به ایشان گفته مى‏شد آنان در حال خوردن هستند، مى‏فرمود: بگذاریدشان تا از خوردن دست‏بکشند. 

کرم و سخاوت: هنگام ذکر اخبار مربوط به ولایت عهدى آن حضرت خواهیم گفت که یکى از شاعران به نام ابراهیم بن عباس صولى به خدمت آن حضرت آمد و امام به او ده هزار درهم داد که نام خودش بر آن ضرب شده بود. همچنین آن حضرت به ابو نواس سیصد دینار جایزه داد و چون جز آن، مال دیگرى نداشت استر خویش را هم به وى بخشید. و نیز به دعبل خزاعى ششصد دینار جایزه داد و با این وجود از وى معذرت هم خواست. 

در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختى نقل شده است که گفت: مردى به ابو الحسن رضا (ع) برخورد کرد و گفت: به قدر مردانگى‏ات بر من ببخش. امام گفت: به این مقدار ندارم. مرد گفت: به قدر مردانگى خودم ببخش. امام فرمود: این قدر دارم. سپس فرمود: اى غلام دویست دینار به او بده. 

همچنین در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختى نقل شده است که امام رضا (ع) تمام ثروت خود را در روز عرفه تقسیم نمود. پس فضل بن سهل به وى گفت: این ضرر است. امام فرمود: بل سود و بهره است. چیزى را که پاداش و کرامت‏بدان تعلق مى‏گیرد ضرر محسوب مکن. 

کلینى در کافى به سند خود از الیسع بن حمزه نقل کرده است که گفت: در مجلس ابو الحسن رضا (ع) بودم. مردم بسیارى به گرد آن حضرت حلقه زده بودند و از وى درباره حلال و حرام پرسش مى‏کردند که ناگهان مردى بلند قامت و گندمگون داخل شد و گفت: السلام علیک یا بن رسول الله. من یکى از دوستداران تو و پدران و نیاکان تو هستم، من از حج‏باز مى‏گردم و خرجى خود را گم کرده‏ام و با آنچه همراه من است نمى‏توانم به یک منزل هم برسم، پس اگر صلاح بدانى که مرا به دیارم روانه کنى که براى خدا بر من نعمتى داده‏اى و اگر به شهرم رسیدم آنچه از تو گرفته‏ام به صدقه مى‏دهم. امام (ع) به او فرمود: بنشین خدا تو را رحمت کند. آنگاه دوباره با مردم به گفت و گو پرداخت تا آنان پراکنده شدند و تنها سلیمان جعفرى و خیثمه و من مانده بودیم پس امام فرمود: اجازه مى‏دهید داخل شوم سلیمان گفت: خداوند فرمان تو را مقدم داشت. پس امام برخاست و به اتاقش رفت و لختى درنگ کرد و سپس بازگشت و در را باز کرد و دستش را از بالاى در بیرون آورد و پرسید: آن خراسانى کجاست؟پاسخ داد: من اینجایم. فرمود: این دویست دینار را برگیر و در مخارجت از آن استفاده کن و بدان تبرک جو و آن را از جانب من به صدقه بده. اکنون برو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا. مرد بیرون رفت. سلیمان به آن حضرت عرض کرد: دایت‏شوم بخشش بزرگى کردى و رحمت آوردى، پس چرا چهره از او پوشاندى؟فرمود: از ترس آن که مبادا خوارى خواهش را در چهره او ببینم. مگر این سخن رسول خدا را نشنیدى که مى‏گوید: آن که به نهان نکویى آورد با هفتاد حج‏برابرى مى‏کند و آن که پلیدى و زشتى را اشاعه مى‏دهد، مخذول و خوار است و کسى که در نهان گناه کند، آمرزیده است. آیا سخن اول را نشنیده‏اى که مى‏گوید: 

متى آته لا طلب حاجة 

رجعت الى اهلى و وجهى بمائه (1) 

ششم، فراوانى صدقات: پیش از این از ابراهیم بن عباس صولى نقل کردیم که گفت: امام رضا (ع) بسیار نکویى مى‏کرد و در نهان صدقه مى‏داد و بیشتر این عمل را در شبهاى تاریک به انجام مى‏رساند.


پى‏نوشت: 

1 - هرگاه بیایم نزد او تا حاجتى طلب کنم به سوى خانواده‏ام بازمى‏گردم در حالى که صد دینار دارم.
 

منبع انتشارات سوره مهر



ارسال توسط حسین فهیمی
آگزیده ی مطالب
صفحه قبل 1 صفحه بعد

طراحی قالب توسط حسین فهیمی (مدیر وبلاگ)

کپی برداری با ذکر صلوات مجاز میباشد

 

طراح قالب:حسین فهیمی
کپی برداری با ذکر صلوات مجاز است>>